خلاصه کتاب دیوانگان ثروت ساز – نوشته دارن هاردی : فصل دوم

چرا باید دیوانه بود!!!
چگونگی پذیرش ماهیت دیوانه بودن!!

مردم انسانهای کارآفرین (دیوانه) را ، میتوانند تحقیر کنند، با آنها مخالفت کنند، از آنها بد بگویند .. اما تنها کاری که نمیتوانند بکنند این است که نادیده شان بگیرند. چون آنها پدیده ها را عوض میکنند.

فصل دوم : کمربند ایمنی را ببندید

دیوانه : شخصی که نسبت به موضوع مشخصی ، وسواس زیاد یا علاقه غیر عادی دارد

معمولی : مطابق استاندارد یا نوع رایج، عادی

مردم به انتخابهای کارآفرینی شما خرده می گیرند به امید این که دوباره برگردانندتان به جمع خودشان و احساس بهتری نسبت به خودشان پیدا کنند.

مردم انسانهای کارآفرین (دیوانه) را ، میتوانند تحقیر کنند، با آنها مخالفت کنند، از آنها بد بگویند .. اما تنها کاری که نمیتوانند بکنند این است که نادیده شان بگیرند. چون آنها پدیده ها را عوض میکنند.

خبر خوب : برای دیوانه بودن نیاز نیست شمشیر قورت دهید یا از نفسهایتان آتش بیرون اید

خبر بد : دیوانه بودن می تواند اوایل دردناک باشد.

داستان خرچنگها و قفس ( طعمه داخل قفس، خرچنگ اول به خاطر طعمه وارد قفس ، بقیه خرچنگها به خاطر خرچنگهای دیگر وارد قفس میشوند ، بدون آنکه طعمه ای داخل قفس ببینند، هیج خرچنگی از قفس خارج نمی شود چون اگر کاری انجام دهد بقیه خرچنگها هر کاری میکنند که موفق نشود از قفس خارج شود)

خیلی از انسانها مانند خرچنگها همرنگ جماعتند. این ذهنیت گله ای از طرف آموزش و پرورش ، فرهنگ شرکتی ، رسانه ها ، جامعه ، به خوردمان رفته است. تشویقمان میکنند شرایط فعلی را دنبال کنیم. (یعنی کارمند شدن – کاری که ۹۰ درصد مردم میکنند) و وقتی که تصمیم میگیرید از این روش پیروی نکنید مردم مثل خرچنگها میشوند!!

چرا؟ ……. چون

  • باعث میشوید بد به نظر برسند : وقتی از شرایط فعلی خارج شوید، تبدیل می شوید به آینه ای غول پیکر که بزدلی شان را به رخشان می کشید، و نشان می دهید در آن شرایط مانده اند.
  • به اندازه شما شجاع نیستند : نمی توانند امنیت شرکتی ، یعنی پرداختی کارمندی و مزایای ضعیفش را رها کنند.

 

نه شنیدن به کار در اداره یک چیز است ، نه شنیدن به علاقه ، دیدگاه ، کسب و کاری که دوست دارید، چیز دیگری. دومی انگار رد کردن خودتان است

مردم به خاطر شجاعتشان آزارتان نمیدهند. خودشان را به خاطر بزدلی سرزنش میکنند

گاندی : روز اول نادیده تان میگیرند، بعد به شما میخندند، بعد با شما مبارزه میکنند و در نهایت شما هستید که برنده میشوید.

پذیرش ماهیت دیوانه تان ( پنج استراتژی)

خودداری از دوست داشته شدن :

هر چقدر بیشتر نردبان موفقیت را بروید بالا مردم بیشتر از شما بدشان می آید. به اندازه کافی بالا بروید و احتمال بدهید که مردم از شما متنفر شوند.خودداری از دوست داشته شدن : هر چقدر بیشتر نردبان موفقیت را بروید بالا مردم بیشتر از شما بدشان می آید. به اندازه کافی بالا بروید و احتمال بدهید که مردم از شما متنفر شوند.

خنده دار شوید:

مردم اول به آدمهای انقلابی ، موفق و خارق العاده و نمونه ها میخندند … نگذارید خنده دیگران بترساندتان

موفقیت را تعریف کنید

  • داستان خانه رویایی دارن هاردی و نمایش آن به پدرش و واکنش سرد پدر به این موفقیت
  • عوض زندگی کردن برای خوشحال کردن پدر، باید بدانم هیچ چیز نمیتواند او یا طرز فکرش را نسبت به من عوض کند
  • از وابستگی به راضی بودن یا نبودن دیگران رها شدن ( من خودم را از ایده های موفقیت دیگران خلاص کردم. اما خودم چه ایده ای دارم؟!
  • تعریف شما از موفقیت چیست؟ ما کلی از زندگیمان را دنبال موفقیت میرویم ، ولی مطمئن نیستیم به اندازه کافی وقت گذاشته باشیم تا از خودمان بپرسیم ” موفقیت برای من یعنی چی؟”
  • تا به حال موفقیت را از نگاه خودتان نوشته اید؟ آماده باشید شگفت زده شوید
    • چی من را واقعا خوشحال میکند؟
    • چی باعث لذت ام می شود؟
    • چه موقع بیشتر رضایت دارم؟
    • چگونه بفهمم به موفقیت رسیده ام؟
    • موفقیت چه جوری است؟

نگذارید صدای نظرات مردم ، مزاحم صدای درونی ، قلب و درکتان شود.

احساساتتان را کنترل کنید

داستان خاکسپاری (امار گریه کنندگان (فقط ده نفر گریه میکنند) عامل اصلی حضور در مراسم تدفین شما (آب و هواست !!) – اگر مراسم تدفین شما در هوایی نامناسب و سرد باشه چند نفر به مراسم تدفین شما میان؟! – تغییر نظر نویسنده در مورد زندگی برای جلب رضایت دیگران…اگر خود را نسبت به طرز فکر مردم درباره خودم مسئول میدانستم اولین فکر این بود که ایا این شخص جزء ده نفری هست که برایم گریه کند یا خیر؟ اگر خیر جواب منفی شان قدرتش را بر احساسات من از دست میداد

کنترل احساسات :

  • ببینید نظرات بقیه چقدر برایتان مهم است . در بیشتر مواقع کنترل احساسات یعنی آن نظرات مهم نیستند
  • کنترل احساسات = از بین رفتن اضطراب ، راحتی در تصمیم گیری در کسب و کار و شفافیت بیشتر
  • قانون ۶۰،۴۰،۱۸ : ۱۸ سالگی ، ۴۰ ساالگی ، ۶۰ سالگی  – دﺭ ﻫﺠﺪﻩ ﺳﺎﻟﮕﻰ، ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺗﻔﻜﺮ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻫﺴﺘﻴﺪ. ﻭﻗﺘﻰ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻟﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﻳﺪ،ﺍﻫﻤﻴﺘﻰ ﻧﻤﻰ ﺩﻫﻴﺪ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ .ﺷﺼﺖ ﺳﺎﻟﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﻳﺪ، ﭘﻰ ﻣﻰ ﺑﺮﻳﺪ ﻛﻪ ﺍﺻﻼ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﻤﺎ ﻓﻜﺮ ﻧﻤﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ !

نگذارید انسانهایی که در زندگی تان مهم نیستند ، مهم شوند

دوره نقاهت را کم کنید

همه ما شکست میخوریم اینکه چقدر سریع میتوانیم از جا بلند شویم، موضوعی است که باعث تفاوت می شود
رد شدن ، شکست ، ازار دیدن از انسانها در مسیر ، بخشی از معامله است
اگر میخواهید بهتر شوید ، باید خودتان را هل دهید ، اگر هل دهید ، زمین هم میخورید ، اگر زمین نخوردید خودتان را هل نداده اید. زمین خوردن بخشی از بهتر شدن است

 

در کسب وکار فقط یک موضوع مشخص وجود دارد ، اینکه با ترک آن به موفقیت نخواهید رسید

وقتی مردم دوستتان ندارند ،بدانید در مسیر درستی هستید!!

وقتی شکست میخورید ،بدانید این مشکل هم میگذرد و باعث قدرتمندی تا خواهد شد

وقتی بقیه به شما میخندند همراهشان بخندید چون پا به پایتان گریه نخواهند کرد

خرچنگها را نادیده بگیرید

موفقیتتان را پیدا کنید

در روزهای تیره و تار شجاع باشید و بدانید آن معدود روزهای خوب “واقعا معرکه اند

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × 3 =