خلاصه کتاب Rework – نوشته Jason Fried – قسمت پنجم

صدا در سر انگشتانتان است

  • هر کسی صدای خود را از گیتار در می آورد گرچه شما همان گیتار ، آپلیفایرو پدال افکتی را استفاده کنید که ادی وان هالن استفاده می کند
  • ابزارهای بروز می تواند کمک کند اما حقیقت این است که صدا از شما بر می خیزد و نه از ابزار
  • معمولا مردم تلاش می کنند ابزارهای زیادی را دور خود جمع کنند بجای اینکه به فکر این باشند که با آنها چه کاری میخواهند انجام دهند
  • در بزینس ، خیلی از مردم دنبال ابزارها، نرم افزارها ، دفاتر اداری رویایی ، مبلمان های آنچنانی هستند بجای اینکه دنبال چیزهایی باشند که واقعا اهمیت دارد

  • چیزی که واقعا اهمیت دارد این است که چطور مشتری جذب کنند و چطور پول در بیاورند
  • خیلی ها را می بینید که میخواهند برای بزینس شون بلاگ بنویسند ، پاد کست درست کنند ، ویدئو بسازند و گیج هستند که از چه ابزارهایی استفاده کنند در حالی که چیزی که مهم است محتوی است. شما می توانید هزاران ابزار رویایی را داشته باشید اما وقتی چیزی برای گفتن ندارید … در واقع شما هیچ برای گفتن ندارید
  • از هر چیزی که شما الان دارید یا می توانید به ارزانی تهیه کنید استفاده کنید .
  • سپس پیش روید. ابزار مهم نیست. اصوات در انگشتان شماست.

 

محصولات جانبی خود را بفروش برسانید

  • هر زمان یک چیزی درست می کنید همیشه چیزهای دیگری هم با آن تولید می شود. شما نمی توانید فقط یک چیز درست کنید.
  • بزینس های خلاق به این محصولات جانبی توجه می کنند و موقعیتها را می بینند
  • کتاب آخر ما بنام getting real یک محصول جانبی بود. ما این کتاب را نوشته بودیم بدون اینکه حتی متوجه آن باشیم.
  • تجربه ای که از ساخت یک شرکت داشتیم و ساخت یک نرم افزار ، یک محصول جانبی بود از آن کار اصلی ای که داشتیم انجام می دادیم
  • اول آنها را بصورت پست های بلاگ خود در آوردیم و بعد در ورک شاپهایی عرضه می کردیم و سپس آنها را pdf کردیم و بعد هم کتاب را چاپ کردیم. این کار برامون ۱ میلیون دلار آورده مستقیم داشت. همین کتابی که الان در حال مطالعه آن هستید یک محصول جانبی کار ماست.
  • شرکت های نرم افزاری معمولا به فکرنوشتن کتاب نیستند. باند های موسیقی معمولا به این فکر نمی کنند که از پروسه ضبط کارهاشون فیلم درست کنند.
  • تولید کننده های ماشین معمولا به این فکر نمی کند که ذغال چوب بفروشند.

همین الان عرضه کنید

  • چه زمانی محصول یا سرویس شما تمام می شود؟ چه زمانی باید آنرا در مارکت قرار دهید؟ چه زمانی مناسب است تا به مردم اجازه دهید آنرا داشته باشند؟ قعطا خیلی زودتر از زمانی که شما نسبت به آن احساس راحتی می کنید
  • زمانی که محصول شما کاری که باید انجام دهد را انجام می دهد آنرا عرضه کنید
  • هرگز اجازه ندهید که همه چیز بخاطر چند کار باقی مانده معطل شود
  • اینطور فکر کنید : اگر شما باید بزینس خود را در دو هفته ارائه کنید ، از چه چیزهایی صرف نظر می کردید ؟ این سوال خنده دار باعث می شود شما متمرکز شوید. متوجه می شوید که بسیاری از کارها نیاز به انجام ندارد. زمانی که یک دد تایم داشته باشید ، شما به شفافیت می رسید.
  • همه آنچه نیاز ندارید را کنار بیندازید. فقط ضروریات را بسازید و در مورد تشریفات بعدا نگران باشید.

حیله قرارداد (Illusions of agreement )

  • دنیای بزینس پر شده از داکیومنتهای مرده که هیچ کاری جز از بین بردن وقت مردم انجام نمی دهند
  • گزارشاتی که هیچ کسی نمیخواند ، دیاگرام هایی که هیچ کس به آنها نگاه نمی کند. اینها ساعتها برای مطالعه اش زمان گرفته می شود اما در چند ثانیه از خاطر می رود.
  • بجای توضیح اینکه یک چیزی چه شکلی دارد آنرا ترسیم کنید.
  • بجای توضیح اینکه یک چیزی چه صدایی می دهد آنرا زمزمه کنید.
  • هر کاری انجام دهید که آن لایه میانی را حذف کنید
  • اشکال نوشته ها این است که صد نفر آنرا می خوانند و ۱۰۰ تصور مختلف از آن دارند.
  • مانند زمانی که یک شخصیت کتاب را میخوانیم یک تصوری ازش داریم ولی وقتی یک نفر را می بینیم ، دقیقا می دانیم چه شکلی است
  • این مسیری است که باید برویم. بجای توضیحات پروتوتایپ درست کنیم.

دلایل خروج

  • خیلی وقتها روی چیزی کار می کنید که نمی دانید دلیل آن چیست
  • فقط یک نفر گفته این کار را انجام بده
  • لذا مهم است که از خود سوال کنید ” چرا دارم این کار را انجام می دهم؟
  • چه مساله ای را دارم حل می کنم
  • گاهی وقتی این سوال را از خود می پرسید می بینید دارید روی یک مساله خیالی کار می کنید.
  • این زمانی است که باید متوقف شوید و مجدد ارزیابی کنید که کارتون درست است یا خیر
  • آیا دارید چیز با ارزشی می سازید یا اینکه فقط دارید چیزی می سازید
  • آیا دارید ارزشی را می افزایید ؟
  • اضافه کردن یک چیزی ساده است اما اضافه کردن ارزش سخت است
  • گاهی فکر می کنیم داریم ارزشی را اضافه می کنیم اما واقعا داریم از ارزش می کاهیم
    • گاهی سس کچاپ زیادی می توانید سیب زمینی سرخ کرده را کاملا خراب می کند
    • ارزش رابطه ای با توازن دارد
  • آیا این ساده ترین راه است ؟
    • مسائل معمولا ساده هستند و ما آنها را سخت حل می کنیم
  • شما چه کاری را می توانید بجای آن انجام دهید ؟
  • شما جه کارهایی را انجام نمی دهید چون الان دارید این کار را انجام می دهید؟
  • دائما از خودتون و بقه این سوالات را بپرسید.
  • لازم نیست بعنوان یک روال رسمی در آورید اما اجازه هم ندهید یک فعالیت جانبی باشد.
  • اجازه ندهید قضاوت شما بر اساس کاری باشد که انجام داده اید. گاهی ترک کردن یک حرکت درست است حتی اگر زمان زیادی روی آن کار گذاشته باشید.

وقفه دشمن خلاقیت است

  • اگر دائما باید آخر هفته ها کار کنید ، این به این معنی نیست که تعداد زیادی کار دارید که باید کامل کنید بلکه به این معنی است که به اندازه کافی کار کامل شده انجام نداده اید و دلیل آن وقفه ها هستند.
  • وقفه ، هم افزایی نیست بلکه فقط وقفه است و وقتی برای شما یک وقفه ایجاد می شود شما نمی توانید کارها را کامل کنید.
  • وقفه ها زمان کاری شما را به تقسیماتی از لحظات کاری تقسیم می کند. ۴۵ دقیقه کار و یک تماس تلفنی.  ۵۰ دقیقه و زمان نهار. یک ساعت بعد یک جلسه در بعد از ظهر.  قبل از اینکه متوجه شوید زمان می شود ساعت ۵  و شما فقط چند ساعت بدون وقفه داشته اید که کارها را کامل کنید. شما نمی توانید کار با معنی ای را کامل کنید وقتی دائما استارت و استاپ می شوید.
  • بجای آن باید در منطقه تنهایی (alone zone) قرار بگیرید.
  • برای اینکار می توانید نصف روز را ناحیه تنهایی قرار دهید. مثلا ساعت ۱۰ تا ۲ بعد از ظهر. طی این زمان هیچ کس حق حرف زدن ندارد مگر در زمان نهار.
  • می توانید پنج شنبه سکوت ایجاد کنید. اطمینان پیدا کنید که این زمان با وقفه ها شکسته نمی شود.
  • در زمان تنهایی ، مسنجر ها ، تماس های تلفنی ، ایمیلها ، جلسات را قطع کنید. فقط ساکت باشید و کار کنید. متعجب خواهید شد چقدر کار می توانید در این زمان انجام دهید.
  • برای همفکری ها از ابزارهای اف لاین استفاده کنید نظیر ایمیل بجای اینکه رودر رو یا از مسنجرهای فوری استفاده کنید.
  • روز شما تحت محاصره وقفه ها است . این به شما بستگی دارد که با جنگیدن آنرا بر گردانید.

جلسات سمی هستند

  • مهمترین وقفه ها مربوط به جلسات هستند. به این دلیل که:
    • آنها معمولا درگیر کلمات و مفاهیم انزاعی هستند و نه چیزهای واقعی
    • اطلاعات بسیار کمی در آنها در دقیقه رد و بدل می شود
    • آنها نیاز به آماده سازی دارد که بیشتر مردم زمان کافی برای آن ندارند
    • بیشتر افراد بطور واقعی هدف جلسه را نمی دانند
    • معمولا یک نفر وقت بیشتر افراد را بی معنی می گیرد
    • جلسات زایش دارند و یک جلسه جلسه دیگر را می زاید و آن جلسه دیگری را
    • حداقل یک ساعت زمان تون را میگیرند و کسی جلسه ۷ دقیقه ای تنظیم نمی کند.
    • وقتی که درست نگاه کنین ، هزینه جلسات بسیار سنگین است. یک جلسه ای که یک ساعت طول می کشد و ۱۰ نفر باید در جلسه باشند ، در واقع ۱۰ ساعت برای جلسه هزینه شده است و نه یک ساعت. شما ۱۰ ساعت کارایی را برای یک ساعت جلسه هزینه می کنید. و احتمالا بیش از ۱۵ ساعت هزینه واقعی است زیرا از نظر ذهنی توقف کار قبلی تون و هزینه سوئیچ بین کارها را نیز در بر دارد.
    • اگر واقعا براتون این ۱۵ ساعت هزینه برای یک ساعت جلسه ارزشمند است ، اوکی.
    • اگر واقعا به این نتیجه رسیده اید که باید دور هم جمع شوید و جلسه داشته باشید سعی کنید جلسه کارایی داشته باشید با این قوانین ساده :
      • یک تایمر تنظیم کنید و وقتی زنگ زد جلسه تمام شود.
      • تا حد امکان افراد کمتری در جلسه حضور داشته باشند
      • همیشه یک برنامه دقیق از جلسه قبل از تشکیل داشته باشید
      • با یک مساله مشخص جلسه را شروع کنید
      • در نقطه ای که مساله ایجاد شده است جلسه برگذار شود بجای اینکه در اطاق کنفرانس باشد.
      • با یک راه حل جلسه ختم شود و یک فرد مسئول پیگیری و پیاده سازی آن راهکار باشد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

13 − 2 =