ناشناس بودن مورد استقبال است
- هیچ کس نمی داند شما الان چه کسی هستید و این خوب است. ناشناس بودن یک موقعیت عالی است. خوشحال باشید که در سایه ایستاده اید
- از این فرصت استفاده کنید تا بدون اینکه جهان متوجه باشد ، خطا کنید.
- می توانید ایده های پراکنده را تست کنید. چیزهای جدید را آزمایش کنید. هیچ کس متوجه شما نمی شود لذا اگر اشتباه بزرگی هم بکنید ، هیچ کس اهمیت نمی دهد.
- ریتیلر ها معمولا چنین تجربه ای را در مارکت تستی خود دارند. زمانی که دانکن دوناد میخواست پیتزا یا هر ساندویچ داغ دیگری بفروشد ، این محصولات را در موقعیتهای آزمایشی انتخاب شده انجام می دهد.
- آیا میخواهید جهان شما را در حین آزمایش یک کار برای اولین بار مشاهده کند ؟
- آیا میخواهید اولین سخنرانی خود را در مقابل ۱۰ هزار نفر انجام دهید یا اینکه در مقابل ۱۰ نفر ؟
- زمانی که شما بزرگتر می شوید ، شهرت بیشتری پیدا میکنید و باعث می شود ریسک کمتری بکنید و بیشتر محافظه کار باشید. این نقطه ایست که کم کم فسیل می شوید و تغییرات بسیار سخت می شود.
- وقتی که میلیونها کاربر دارید ، هر تغییری یک اثر بسیار بزرگ می گذارد. قبل از آن شما ممکن بود فقط ۱۰۰ نفر را نا امید کنید. سپس ۱۰۰۰ نفر. شما می توانید برای ۱۰۰ نفر دلیل بیاورید اما زمانی که با ۱۰ هزار مشتری عصبانی روبرو می شوید به ابزارهای ضد شورش احتیاج دارید .
- اون روزهای اولیه ناشناس بودن ویژگی هایی دارد که بعدا دل تان برای آن تنگ می شود. زمانی که واقعا زیر میکروسکوپ می روید.
- پس الان زمان انجام ریسکهاست بدون اینکه نگران آن باشید.
مخاطب ایجاد کنید
- همه شرکتها دارای مشتری هستند.
- شرکتهای خوش شانس ، دارای هوادار هستند. اما بیشتر شرکتهای خوشبخت ، دارای مخاطب هستند
- مخاطب یک اسلحه پنهان برای شماست.
- بیشتر کسب و کارها ، هزینه زیادی می کنند که مردم را بدست بیاورند. هر زمان که چیزی برای گفتن دارند ، مجبور هستند بودجه مفصلی هزینه کنند تا اینکه تبلیغی ایجاد کنند. اما این روش بسیار گران قیمت و غیر قابل اتکاست.
- شرکتهای باهوش امروزی روش بهتری را بلد هستند. بجای اینکه آنها دنبال مردم بروند کاری می کنند که مردم به دنبال آنها بیایند. یک مخاطب بطور معمول بر می گردد و این به خواسته خود اوست تا ببیند آیا شما حرفی برای گفتن دارید. این بهترین گروه مشتریان و مشتریان پتانسیل هستند که تا کنون دیده اید.
- طی ۱۰ سال گذشته ما بطور متوسط ۱۰۰ هزار خواننده روزانه برای سیگنالهای بلاگ خود داشتیم. هر روز آن ها بر می گشتند تا ببینند چه چیزی برای گفتن داریم.
- ممکن بود در مورد طراحی ، کسب و کار ، نرم افزار ، یا روانشناسی ، یا کارایی یا صنعت خود صحبت کنیم. هر آنچه که بود، این مردم به اندازه کافی راضی بودند که بر گردند تا بیشتر بشنوند.
- و زمانی که آنها دوست داشته باشند حرف های شما را بشنوند، احتمالا علاقه مند هم خواهند بود که محصول شما را بخرند.
- این چقدر برای ما هزینه داشت که ۱۰۰ هزار خواننده روزانه داشته باشیم ؟ و چطور اینکار را کردیم ؟ آیا تبلیغات داشتیم؟ کانال رادیویی را خریده بودیم؟ ایمیل مستقیم زده بودیم ؟ خیر.
- زمانی که مخاطب ایجاد می کنید ، لازم نیست توجه مردم را بخرید. آنها خودشان آنرا به شما می دهند. این مزیت اصلی است.
- پس مخاطب بسازید. صحبت کنید، بنویسید، توییت کنید ، ویدئو بسازید و هر آنچه می توانید.
- اطلاعات ارزشمند را به اشتراک بگذارید و اطمینان داشته اباشید به آرامی مخاطبان وفادار می سازید.
- سپس زمانی که میخواستید که اعلانی بکنید، مردم زیادی هستند که گوش می دهند
با آموزش از رقبا پیشی گیرید
- شما می توانید تبلیغات کنید. می توانید تیم فروش استخدام کنید. می توانید اسپانسر کنفرانسها و رویدادهای مهم شوید. اما رقبای شما هم همین کار ها را می کنند.
- بجای اینکه با این کارها شنیده شوید ، سعی کنید با آموزش دادن شنیده شوید. آموزش دادن، چیزی نیست که رقبای شما حتی در مورد آن فکر کنند.
- خرید توجه مردم با مجلات ، بنرهای آن لاین یک راه است اما دریافت توجه و وفاداری آنها توسط آموزش دادن آنها یک راهی است که کاملا متفاوت است. آنها همچنان هوادار شما باقی می مانند.
- آموزش دادن یک کار متفاوت است و شرکتهای کوچک توان انجام آنرا دارند در حالی که رقبای بزرگ نمی توانند آنرا انجام دهند.
از سر آشپزها شبیه سازی کنید
- مشهور ترین سرآشپزها کسانی هستند که تمام دستور پختهای خود را در کتابهای آشپزی منتشر می کنند یا اینکه در برنامه های آموزش آشپزی این تکنیکها را آموزش می دهند.
- بعنوان یک مالک کسب و کار ، شما هم باید همه آنچه را می دانید با بقیه به اشتراک بگذارید. کسب و کارها معمولا پنهان کار هستند. از اشتراک گذاشتن تجربیات تان نترسید.
- کپی کردن از یک دستور آشپزی به مراتب راحت تر از کپی کردن یک بزینس است. چون دانستن همه اون دستور العمل ها برای مغولب کردن سر آشپز در بازی خودش کافی نیست. هیچ کس نمی رود کتاب آشپزی او را بخرد و یک رستوران دقیقا کنار او باز کند و باعث شود او از بزینس خودش خارج شود.
- بنابراین بیایید و از سرآشپزهای معروف شبیه سازی کنید.
به پشت صحنه بروید
- به مردم اجازه دهید تا به پشت صحنه بیایند و به آنها نشان دهید که کسب و کار شما چطور انجام می شود.
- آیا فکر می کنید هیچ کس اهمیت نمی دهد ؟ مجدد فکر کنید. کسل کننده ترین کارها زمانی که درست ارائه شود بسیار جذاب خواهد بود.
- حتما لازم نیست یک کار خطر ناک داشته باشید. مردم عاشق این هستند که جزئیات رازگونه هر کسب و کاری را بدانند.
- برای مردم جالب است بدانند هر چیزی چطور ساخته می شود.
- با اجازه دادن به مردم برای آمدن به پشت صحنه یک تغییر اساسی در ارتباط با آنها شکل میگیرد. آنها حس می کنند که با شما پیوند دارند و بجای یک شرکت بدون صورت، شما را بعنوان یک انسان مشابه خودشون می پذیرند .
- با این کار آنها یک سطح بالاتری از درک و ارزشمندی را در مورد شما پیدا می کنند.
هیچ کسی گلهای مصنوعی را دوست ندارد
- دنیای کسب و کار پر است از افراد متخصص که یونیفرم می پوشند و سعی می کنند عالی به نظر برسند. در واقع ، آنها بسیار خشک و کسل کننده هستند. هیچ کس نمی تواند به چنین انسانهایی ارتباط بر قرار کند.
- از اینکه اشتباهات خود را اعلام کنید نترسید. داشتن نقص حقیقی است و مردم به حقیقت پاسخ می دهند. به همین دلیل است که ما گلهای واقعی را که پژمرده می شوند، دوست داریم و نه گلهای پلاستیکی عالی که هیچ گاه تغییر نمی کنند.
- به دنیا نشان دهید که شما واقعا شبیه چه چیزی هستید همه چیز از جمله پژمردگی
- یک زیبایی ای در نقصها نهفته است. وقتی چیزی خیلی برق بزند ، روحش را از دست می دهد و مثل ربات به نظر می رسد.
- بنابراین همانطور که همیشه صحبت می کنید، صحبت کنید. چیز هایی را آشکار کنید که بقیه دوست ندارند که در مورد آن صحبت کنند.
- آخرین نسخه ای که دارین روش کار می کنید را نشان دهید حتی اگر آنرا تمام نکرده اید. اگر عالی نیست اوکی است. دلیلی ندارد که حرفه ای به نظر برسید اما شما بسیار خالص تر به نظر خواهید رسید.
قاچاقچیان ، این نکته را درست متوجه شده اند
- قاچاقچیان تاجران باهوشی هستند.
- آنها اطمینان دارند که محصول آنها آنقدر خوب است که می توانند مقدار کمی از آن را مجانی عرضه کنند و اطمینان دارند که شما برای گرفتن مقدار بیشتر بر می گردید و بخاطر آن پول پرداخت می کنید.
- بیایید کار قاچاقچیان را شبیه سازی کنید. محصول تون را آنقدر خوب درست کنید که اعتیاد آور باشد و به مشتریان مقدار کوچکی از آنرا بطور رایگان بدهید تا آنرا تجربه کنند و مطمئن باشید که با پول نقد برخواهند کشت.
- این شما را مجبور خواهد کرد که چیزی بسازید که بتوانید مقدار کوچکی از آنرا عرضه کنید. با این روش می توانید راهی را به مردم نشان دهید که بدون اینکه لازم باشد پول یا زمان زیادی بگذارند ، محصول شما را آزمایش کنند.
- شیرینی فروشی ها ، رستورانها ، فروشگاههای بستنی فروشی این ایده را سالیان سال با موفقیت اجرا می کنند.
- اصلا نگران نباشید از اینکه مقداری از محصول را رایگان می دهید تا زمانی که شما چیز دیگری برای فروش دارید.
مارکتینگ یک دپارتمان نیست
- آیا شما واحد مارکتینگ دارید ؟ اگر ندارید خوب است.
- اگر شما چنین واحدی دارید ، تصور نکنید که این افراد تنها افرادی هستند که نسبت به مارکتینگ شما مسئول هستند.
- حسابداری هم یک واحد است اما مارکتینگ یک واحد نیست. مارکتینگ چیزی است که همه افراد سازمان شما باید آنرا طی ۲۴ ساعت ، ۷ روز هفته و ۳۶۵ روز سال انجام دهند.
- تا زمانی که ارتباط بر قرار نکنید ، شما نمی توانید مارکت کنید :
- هر زمانی که به تلفن پاسخ می دهید ، مارکتینگ می کنید
- هر زمانی که یک ایمیل ارسال می کنید ، مارکتینگ می کنید.
- هر زمانی که فردی از محصول شما استفاده می کند ، مارکتینگ می کنید
- هر کلمه ای که در سایت تون می نویسید ، مارکتینگ می کنید
- اگر شما نرم افزار می نویسید، هر پیام خطایی مارکتینگ است
- اگر کسب و کار شما یک رستوران است ، نعنای بعد از شام شما مارکتینگ است
- اگر شما کسب و کار خدماتی دارید ، فاکتور شما مارکتینگ است
- اگر شما در کسب و کار خرده فروشی هستید ، کانتر فروش شما مارکتینگ است
- بدانید که تمام این اجزای کوچک مهم تر از آن چیزی است که در کیف بعد از کنفرانس قرار می دهید.
- مارکتینگ فقط چند رویداد مستقل نیست. مارکتینگ ، جمع همه آن چیزی است که انجام می دهید.