ادامه:
ادامه خواندن “خلاصه کتاب The Productivity Project – نوشته Chris Bailey – قسمت آخر”
تجربیات ، معرفی و خلاصه کتابهای تیم PTC
ادامه:
ادامه خواندن “خلاصه کتاب The Productivity Project – نوشته Chris Bailey – قسمت آخر”
مشغولیتهای کاری ، ساعت کاری زیاد و کار سخت لزوما به معنای موفقیت نیست.
عوامل حیاتی متعددی هستند که زندگی یا مرگ کسب و کار و عملکردتان را مشخص می کنند. خیلی راحت ممکن است درگیر عوامل فرعی شوید. بسیارند کسانی که ساعتهای طولانی کار میکنند شب ها و اخر هفته های شان را فدا میکنند و با این حال شفافیت و تمرکز ندارند. مطمئن نیستند روی چه چیزی تمرکز کنند همیشه روی همه چیز تمرکز میکنند. برنامه شلوغی دارند.
تصور کنید در این جهان پهناور قرار میشد هیچ انسانی مرتکب خطا و اشتباه نشود آیا جهان بهتری داشتیم؟
جنگ ها به پایان میرسید؟ جرم و جنایت از صفحه روزگار محو می شد؟ پاسخ به این پرسش ها و پیش بینی جهانی که هرگز تجربه اش نکرده ایم کار دشواری است. اما قابل پیش بینی آن است که هرچه بیشتر خطاهای خود را بشناسیم رویکرد بهتری به زندگی خواهیم داشت از آنجا که خطاهای بشری در طول حیاتش از الگوهای مشابهی پیروی می کند امکان شناختن آن ها نیز امری ممکن است.
رولف دوبلی در این کتاب میکوشد بر اساس مطالعات تحقیقات و تجریبات خودش عمده ای از این خطاهارا شناسایی بازخوانی و معرفی کند.
به تایید نویسنده این کتاب کلید شادمانی و مسیرهای منتهی به خوشبختی و موفقیت نیست. تلقی و برداشت من این است که محتوای آن بیانگر نگرشی متفاوت به عملکرد انسانی ماست یک شوک خلاقانه به ذهن در جهت زدودن انباشت های زایدش
شناسایی پیش فرض های ساختگی اشتباهات متداول و موقعیت های کاذبی که به واسطه خطاهای ذهنی دچارش می شویم.
کاوشی است در شناخت واضح تر خطاهای انسانی که برخی از آنها انسان را از خطر نابودی نجات می بخشد و برخی دیگر مانع از خردورزی و شفاف اندیشی اش می شود..
درک فرایند اندیشیدن و دام هایی که ذهن بر سر راهش قرار می دهد کار ساده ای نیست و بی سبب نیست که رولف دوبلی کتابش را هنر شفاف اندیشیدن نام نهاده است.
خواهرم و همسرش چندی پیش خانه ای ناتمام خریدند. از آن موقع به بعد نتوانسته ایم راجع به موضوع دیگری صحبت کنیم. تنها موضوع مکالمه های ما طی دو ماه گذشته کاشی های دستشویی، سرامیک ، گرانیت، سنگ مرمر، سنگ، چوب شیشه و … بود.
به ندرت خواهرم را چنین مشوش دیده ام. مواردی که باید از بینشان انتخاب میکرد بسیار زیاد بودند.
شمرده ام و تحقیق کرده ام سوپرمارکت محل ما ۴۸ نوع ماست، ۱۳۴ نوع نوشیدنی ۶۴ نوع مختلف محصولات نظافتی و در مجموع سی هزار نوع جنس دارد.
امروزه مردم با انتخابهای مختلف بمباران می شوند مانند صدها اختلال روانی هزاران شغل مختلف و حتا مقاصد بیشتر برای تحصیلات و سبک های زندگی بی شمار هرگز بیش از این حق انتخاب وجود نداشته.
وقتی جوان بودم فقط سه نوع ماست ، سه شبکه تلویزیونی دو کلیسا دو نوع پنیر یک نوع ماهی قزل آلاو یک تلفن که اداره پست سوییس آن را در اختیار گذاشته بود. جعبه ی سیاه شماره گیر کاری غیر از شماره گرفتن نمیکرد و همین برای مان کافی بود. در مقابل هر کس این روز ها وارد فروشگاه تلفن بشود خطر له شدن زیر آوار برندها مدل ها و قراردادهای گوناگون را احساس می کند.
انتخاب، ما را از نظام اقتصادی برنامه ریزی شده و عصر حجری جدا می کند. بله فراوانی انتخاب ها تو را دچار سرگیجه می کندولی باید حدی برای آن متصور شد. وقتی از حد می گذرد انتخاب های بسیار زیاد کیفیت زندگی را خراب می کند واژه فنی این اتفاق تضاد انتخاب است.
بری شوارتز روان شناس در کتابی با همین عنوان “تضاد انتخاب” میگوید:
انتخاب های زیاد منجر به اختلال درونی می شود.
که می تواند منجر به انتخاب نکردن شود
دوم اینکه
انتخاب های بیشتر منجر به تصمیم گیری های ضعیف تر میشوند.
و در نهایت
انتخاب های زیاد منجر به نارضایتی می شود. چگونه می توانی مطمئن باشی از بین دویست گزینه ای که احاطه و سردرگمت کرده اند گزینه درست را انتخاب می کنی؟ پاسخ این است نمی توانی. هر چه گزینه های بیشتری داشته باشی نامطمئن تر خواهی بود و متعاقبش ناراضی.
خب چه میتوانی بکنی؟
قبل از آنکه پیشنهادهای مختلف رابررسی کنی به دقت فکر کن چه میخواهی. معیارهایت را بنویس و کاملا به آن ها پایبند باش . همچنین درک کن که هرگز نمی توانی تصمیم کاملی بگیری با توجه به سیلاب احتمالات داشتن چنین هدفی نوعی کمال گرایی غیرمنطقی محسوب می شود. در عوض یادبگیر یک تصمیم خوب را دوست داشته باشی. آیا فقط باید به دنبال بهترین ها بود؟ در عصر تنوع نامحدود عکس آن صدق می کند. حالت بهینه در شرایط جدید چنین است: خوب بودن به اندازه کافی.(البته به جز من و تو!)
ادامه خواندن “خلاصه کتاب سختی کارهای سخت – بن هاروویتز – قسمت پنجم”
افکار عامیانه و افکار مشابه آنها، نسل به نسل از مادران به فرزندان منتقل شده اند.این افکار و اطلاعات گهگاه غلط چنان زندگی مارا پر کرده اند که زندگی مارا سرشار از اشتباه کرده اند. به همین دلیل هم در زندگی بیراهه می رویم .
این کتاب برای اشخاصی که زندگی خود و عزیزانشان را تخریب میکنند نوشته شده است . در مورد باورهای سمی غلط و پادزهرهای آنها، به شما کمک خواهد کرد تا در باورهایتان بازنگری کنید و آنها را کنار بگذارید . با این کار شادتر خواهید شد.
اشخاصی که نیازمند روان درمانی هستند غالبا به صورت همه یا هیچ فکر می کنند و اهل تعمیم افراطی، برچسب زنی ، اغراق و بزرگ کردن مشکلات و به اصطلاح ( تحریف شناختی) هستند و از باور های سمی غلط خود دفاع می کنند.
ادامه خواندن “خلاصه کتاب Rework – نوشته Jason Fried – قسمت نهم”
ادامه خواندن “خلاصه کتاب The Productivity Project – نوشته Chris Bailey – قسمت دوم”
دمینگ : اگر کیفیت در جا بزند و رشد نکند از بین می رود. گرچه این تغییر به آهستگی صورت می گیرد
استخدام افراد با تجریه در کسب و کار نوپا مانند ورزشکاری است که از داروی نیرو زا استفاده کرده .اگر همه چی خوب پیش رود موفق میشوی اما اگر بد پیش برود از درون شروع به پوسیدن میکنی
دلیل درست برای استخدام افراد با تجربه به دست اوردن دانش و تجریه در یک زمینه خاص است
اگر برای سمت شغلی دانش داخلی مهم(مثلا مسئول فنی) باشد باید یکی از نیروهای شرکت را اتقا داد و اگر دانش خارجی(مثلا مسئول فروش) مهم باشد باید از افراد با تجریه استخدام کرد .
ادامه خواندن “خلاصه کتاب سختی کارهای سخت – بن هاروویتز – قسمت چهارم”
” نامه به پدر” حاوی اعتراضهای فرانتس کافکا به نظام پدرسالارانه ای است که باعث ایجاد طرح واره های ناسالم در ذهن او شدند.
این کتاب که هرگز به دست مخاطبش (پدر کافکا) نرسید بیانگر کوششی است که نویسنده در آن، زیرین ترین لایه های روابط خانوادگی را کاویده و از این منظر بسیاری از دردمندی های جان و روانش را غنای هنرمندانه بخشیده است.
نامه چنین آغاز می شود: “پدر بسیار عزیزم، به تازگی پرسیدی چرا به نظر می آید از تو می ترسم. هیچ وقت نمی دانستم چه پاسخی بدهم، کمی به این دلیل که به راستی ترس بخصوصی در من بر می انگیزی و شاید باز به این دلیل که این ترس شامل جزئیات بی شماری است که نمی توانم همه آنها را بسنجم و به طور شفاهی بیان کنم. اکنون هم که می کوشم با نامه پاسخت را بدهم باز هم پاسخی ناکامل خواهد بود زیرا حتی هنگام نوشتن، ترس و پیامدهایش رابطه من و تو را مخدوش می کند و اهمیت موضوع از حافظه و درک من پا فراتر می گذارد.